نگاهی به سیر تاریخی ایدئولوژی مارکسیسم ـ لنینیسم
هنگامی که از مارکس پرسیدند آیا او خود را « مارکسیست» می داند پاسخ منفی داد !برخی از دشمنان مارکسیسم این پاسخ نه مارکس را علیه پیروان و هواداران این ایدئولوزی به کار می برند و اینکه گویا هواداران مارکس « کاتولیک تر از پاپ» هستند ! این شیوه استدلال کودکانه است ! از زمان نوشتن « مانیفست حزب کمونیست » بوسیله مارکس و انگلس تا ادامه آثار مارکس در دوره زنده بودن وی ، اندیشه های مارکس انتشار وسیع یافته و به زبانهای مهم جهان ترجمه شده و به « ایسم» تبدیل شده بود. تاریخ بشریت نشان می دهد که هر جریان فکری ، هنری ، ادبی ، اقتصادی ، اجتماعی و…. که هوادارانی جدی یافته به « ایسم» تبدیل شده است : رمانتیسم ، رئالیسم ، سوررئالیسم ، لیبرالیسم ، نو لیبرالیسم ، فاشیسم ، کاپیتالیسم و….. شاید دشمنان مارکسیسم می خواهند این « ایسم» را استثنایی دانسته و خواهان حذف آن از دستور زبان همه زبانها باشند؟ اینکه مارکس خود را مارکسیست نمی دانست ، فقط ناشی از « تواضع» وی است ونه چیزی دیگر. آیا هگل منطق خود و از جمله دیالکتیک خود را « قانون ذهن» معرفی نمی کرد که نمی بایست در جهان عینی و مادی دنبال مصداق و کار برد برای آن بود؟ آیا هگل دارای یک قدرت جادویی بود که مانع راه یافتن دیالکتیک خود به دنیای عینی و مادی باشد؟ نه نمی توانست ،چون به اضافه طرح کننده ایده ها « دیگران» هم وجود دارند ! دیگرانی که وارد صحنه شده و ایده ها را گسترش و تعمیق خواهند داد و در دنیای عمل آنها را به کار خواهند بست.هم در انترناسیونال اول و هم در کمون پاریس که مارکس در هر دو شرکت داشت، نیروهایی بودند که خود را « مارکسیست» معرفی می کردند.
از شکست کمون پاریس در سال 1871 تابر آمد جنبش کارگری در روسیه در اواخر قرن نوزدهم ، فاصله کوتاهی در اوج گیری مجدد اندیشه های مارکس مشاهده می شود. مارکس خود در مقدمه بر ترجمه روسی کتاب سرمایه ،این بر آمد جنبش انقلابی در روسیه را « ممکن» دانسته بود. لنین و گرایش بالشویکی حزب سوسیال دمکرات انقلابی روسیه در احیای « جوهر انقلابی» مارکسیسم نقشی تعیین کننده ایفا کردند.تمام آثار لنین در جهت معرفی مارکسیسم واقعی و مبارزه با انحرافات گوناگون و در راس آن مبارزه با تهی کردن جوهر انقلابی این اندیشه بوسیله رهبران انترناسیونال دوم و بویژه کارل کائوتسکی است. لنین می گوید ما در روسیه با خون جگر مارکیسسم را در شرایط اختناق و سانسور تزاری یاد گرفتیم و آسان آنرا به چنگ نیاوردیم. پیروزی انقلاب اکتبر در واقع هم پیروزی مارکسیسم بود و هم لنینیسم !
لنینیسم هم چون مارکسیسم قبل از انقلاب اکتبر مطرح شد، لنین در آثار خود به « لنینست ها» اشاره می کند. اما اولین تلاش جدی و روشن برای فورموله کردن لنینیسم در سال 1924 بوسیله استالین انجام گرفت. استالین در کنفرانسی هفت هشت ساعته در دانشگاه سوردلوف تحت عنوان « اصول لنینیسم» این « ایسم » را فورموله کرد. این اصول از نظر وی چنین هستند :
1ـ ریشه های تاریخی لنینسم
2ـ نقد لنین بر بیماری کودکی چپ روی
3ـ تئوری و اهمیت آن که لنین در چه باید به این صورت توضیح می دهد : بدون تئوری انقلابی ، جنبش انقلابی وجود نخواهد داشت.
4 ـ دیکتاتوری پرولتاریا
5 ـ مساله دهقانان
6 ـ مساله ملی و حق تعیین سرنوشت خلق های تحت ستم
7 ـ استراتزی و تاکتیک
8 ـ حزب و نقش پیشاهنگ آن
9 ـ شیوه و استیل فعالیت. در این مورد استالین توضیحاتی مبهم در مورد این « استیل» فعایت حزبی می دهد که شامل در هم آمیزی : « منش انقلابی روسی و عمل گرایی آمریکایی !» است. در آثار لنین شیوه آمریکایی گسترش بورژوایی به صوردت « دمکراتیک» و دینامیک مطرح شده است ،ولی وی از متد آمریکایی به عنوان اصول فکری خود حرف نزده است و از طرف دیگر مگر انقلابی گری عنصر « ذاتی» روسهاست؟
این کنفرانس طولانی استالین به صورت مقاله ها در چند شماره پراودا در سال 1924 چاپ شده است.
آیا استالین در کنفرانس 1924در باره لنینیسم برداشتی « اتوریتر» از نظریات وی بدست می دهد؟ نه !چندی پیش پزوهشگر فرانسوی خانم لیلی مارسو در کتاب خود به نام « زندگی خصوصی استالین»با کار دقیق و سنگین بر روی آرشیو اسناد شوروی نشان داده بود که در چند سال اول پس از انقلاب اکتبر ،تمام قطعنامه های دمکراتیک دولت شوروی امضای استالین را در بر دارد ! او در اثر خود می گوید که کنترل استالین بر روی لنین به هنگام بیماری وی یک دروغ است و استالین دایما به نزد لنین شتافته و کوشش می کرد توصیه های پزشکان را برای مداوای لنین به کار برد. این پزشکان بودند که گفته بودند لنین نباید روزنامه های روز را بخواند چون با دیدن خرابکاریها علیه دولت نوپای شوروی دچار هیجان و تشدید بیماری خود می شد. یکی از موارد جروبحث استالین با کروپسکایا همسر لنین در مورد همین روزنامه هابود. لیلی مارسو می گوید استالین لنین را رهبر « ایدئولوژیک» خود می دانست و شیفته وی بود و اینکه هیچ رهبر سیاسی به رهبر ایدئولوژیک خود حس رقابت ندارد. وی می گوید تروتسکی در تمام دوره بیماری لنین حتی یک بار بدیدن وی نیامد ! (Lilly marcou – La vie prive de Staline). شایان توجه است که کتاب زندگی خصوصی استالین لیلی مارسو در فرانسه سروصدای زیاد کرد و اومانیته ارگان حزب کمونیست فرانسه با وی مصاحبه ای انجام داد و از وی پرسید که آیا کتاب وی قصد اعاده حیثیت از استالین را دنبال می کند؟ پاسخ وی این بود که نه و اینکه او خواسته نشان دهد که مبالغه در مورد استالین هم در خدا سازی از وی و هم شیطان سازی واقعی نیستند. ( ادامه دارد)
01.04.2024 Paris