سیاست هم علم است و هم هنر. یعنی هم به شناخت علمی نیاز دارد و هم عمل هنرمندانه. در مبارزه سیاسی باید هرلحظه دید که « قدرت واقعی» در جمهوری اسلامی کجا قرار گرفته است. ستون فقرات جمهوری اسلامی برروی نظام « ولایت فقیه مطلقه» است. این واقعیتی است که قانون اساسی جمهوری اسلامی وهم حوادث سیاسی واقعی آن را تایید می کند.در مبارزه علیه کودتای انتخاباتی 88 مردم به روشنی نقش « اصلی» در فرمان سرکوب از طرف خامنه ای را تجربه کردند و شعار مرگ بر خامنه ای بازتاب این شناخت بود. سپاه پاسداران بازوی نظامی و سرکوب نظام ولایت فقیه است. بازویی که به دلیل انحصارات اقتصادی و انواع دیگر امتیازات ، حفظ نظام برایش در حکم « آب و نان» است. دشواری مبارزه در ایران هم به دلیل گره خوردن منافع بخش بزرگی از روحانیت و غیر روحانی ذوب شده در ولایت فقفیه ، با منافع اقتصادی ارگان های سرکوب مانند سپاه و پلیس مخفی و… است. در شرایط کنونی وحدت کل حاکمیت جمهوری اسلامی بر اختلاف سلیقه های آنها می چربد. از نظر نباید دور داشت که برخی از اختلافات درون حاکمیت « نمایشی» و برای فریب مردم و نیروهای سیاسی است که مرکز اصلی قدرت ، یعنی نظام ولایت فقیه و سپاه پاسداران را ازرودرویی مستقیم با مردم کنار بکشند و نیروهای فرعی و دست دوم و چندم را « مسوول و پاسخگو» قلمداد کنند. اکنون بخش قابل ملاحظه ای از نیروهای « سابقن اصلاح طلب» هم به این سناریو تن در داده اند. نیروهای انقلابی ، دمکرات و ملی باید باچنین ترفند هایی مقابله کرده و مردم را در جهت حمله به « قلب دشمن» یعنی نظام ولایت فقیه به رهبری خامنه ای و بازوی سرکوب آن ،یعنی سپاه پاسداران سازماندهی کنند.
سال 2014 پاریس