سیاسی

نقدی بر مقاله رفیق محمد امیدوار در باره زمینه های انقلاب بهمن عیسی صفا

حذب توده ایران

نوشته ای  ازرفیق محمد امیدوار سخنگوی حزب توده ایران زیر نام « تاملی بر زمینه های تاریخی و اجتماعی انقلاب بهمن» در شماره 6 به سوی آینده از انتشارات حزب توده ایران درج شده است. این نوشته چند محور دارد که  آنها را مورد بررسی و نقد قرار می دهم.یکی از این محورها : « قیام 15 خرداد و تاثیرات آن در جامعه» است . رفیق امیدوارنقل قولی ازمقاله مردم  حزب توده ایران  آورده است که : « چه بسا خود مقامات دولتی عده ای از این گونه افراد را میان توده ها ، به منظور لکه دارد کردن تظاهرات مردم و ایجاد زمینه برای سرکوب نهضت گسیل داشته باشند.» چرا  امیدوار ادامه موضع حزب  را که یک خط  است نیاورده است؟ آیا در مواضع حزب توده ایران نسبت به جنبش خرداد و خمینی مواضع بی ابهام ، قاطع و روشن وجود ندارد که مورد مراجعه  نوشته  است؟ چرا وجود دارند ! به نقل پایین از  نشریه مردم توجه کنید :

«رفتار دستگاه فاسد حاکمه نسبت به پیشوایان مذهبی همیشه تابع روش آن هانسبت به این دستگاه بوده است : اگر از منافع هیئت حاکمه دفاع کرده اند و نفوذ خود رابه نفع آن ها به کار برده اند نزدشان محترم و معزز و مورد حمایت بوده اندو اگر بطور جدی درمقام دفاع از منافع و خواست های مردم بر آمده اند ، منفور، مطرود و دچار انواع بلایا و مصائب شده اند.رفتار شاه و حکومت او نسبت به آیت الله خمینی و آیت آلله طالقانی و دیگر روحانیون مترقی، توقیف و هتک حرمت آن ها، نمونه ای از خط مشی شاه در مورد روحانیون است.» ( مردم ـ 15 مرداد 1343)

نقل  قول دیگری از موضع حزب توده ایران نسبت به خمینی در همین دوره: « آقای آیت الله خمینی از زمره روحانیون به نامی است که طی سال های اخیر با رژیم مستبد شاه مبارزه می کنند و به این سبب مورد آزار و تعقیب و تحقیر واقع می شوند، بیان رادیوی لندن دایر به مخالفت آیت الله خمینی با « اصلاحات شاه» با اظهارات خود آیت آلله خمینی که تصریح کرده است مبارزه او با استبداد شاه است نه با اصلاحات تطبیق نمی کند. تبعید آقای آیت الله خمینی موجی از خشم و نفرت نسبت به رژیم شاه بر انگیخته و هم اکنون که این خبر به چاپ می رسد بازار تهران تعطیل شده است. ما بنوبه خود به این تجاوز خوسرانه مقامات رزیم کودتا نسبت به آقای خمینی معترضیم.» ( مردم ـ 15 آبان ماه 1343) بنابرین نقل قول ها از مواضع حزب توده ایران می بینیم که رفیق امیدوار آگاهانه مواضع حزب در آن برهی تاریخی 15 خرداد 42 را تحریف می کند. هدف از این تحریف دست و پا کردن یک خط مشی سیاسی توضیح حکومت جمهوری اسلامی بر پایه « اسلام سیاسی» است. در حالیکه حزب توده ایران در گذشته از سیاسی شدن اسلام در چارچوب ملی گرایی و ترقی خواهی دفاع می کرد و بین روحانیت با گرایش های مختلف تفاوت قائل بود و مثلا آیت الله کاشانی همدست آمریکا و سلطنت را در کودتای 28 مرداد در کنار آیت الله طالقانی تحت عنوان « اسلام سیاسی» قرار نمی داد. آیا می توان آیت الله بهبهانی و طباطبایی را در انقلاب مشروطیت با آیت الله نوری زیر اسلام سیاسی جمع بست؟

. ( در 15 خرداد 42 خانواده گی ساکن قم بودیم و همین حادثه مرا که 9 ساله بودم زود رس مرا وارد دنیای سیاست کرد.مدرسه امان بنام رضویه که مدیرش  شفیعی روحانی بود بسته شد، پدرم که از اعضای اولیه حزب توده ایران بود  کاملا از جنبش  15 خرداد دفاع می کرد و برادر جوانم فعالانه و روزمره در تظاهرات گوناگون قم شرکت داشت )

رشد « اسلام سیاسی» درایران،و رساله « ولایت فقیه، جکومت اسلامی نوشته خمینی

در ادامه این تیتر در مقاله می خوانیم که برخلاف تیتر مقاله ایشان، کتاب ولایت فقیه نوشته خمینی نیست ! و کسی به نام جلال الدین فارسی با شرکت در جلسه های درس خمینی در نجف مطالبی در این زمینه یادداشت کرده و این کتاب را نوشته است. من در کتاب خود « خمینی ، دو چهره و یک واقعیت» که حدود 40 سال  پیش و با همراهی دو نفر از رهبران وقت حزب ( بابک امیر خسروی و فرهاد فرجاد  نوشتم و دو نفر از کادرهای حزب در آن هنگام  سعید پیوندی و مهدی رجبی  در آن حک و اصلاحات جزیی پیشنهاد کردند. )، مطرح کرده ام که کتاب  ولایت فقیه نوشته جلال الدین فارسی است.منبع من  کتاب  علی دوانی در « روحانیون ایران» (  جلد پنجم ص265) بود.  سال ها بعد در مقاله ای مستقل دوباره ماجرای نقش جلال الدین فارسی را در نوشتن این کتاب را مطرح کردم( نشریه میهن شماره 13 سال 73)، در این مقاله نشان داده بودم که کتاب کپی برداری از کتاب دولت و انقلاب لنین است !بعد از انتشار نشریه میهن از ایران خبردار شدم که جلد پنجم کتاب دوانی که منبع من بود از بازار کتاب جمع آوری شده است ! ( چرا امیدوار منبع خود در این باره را که خودم من هستم یاد آوری نمی کند؟)

روزگاری کنفرانسی فلسفی یک روزه در فرانسه ( دانشگاه نانترـ  امروز پاریس 10 و همان دانشگاهی که جنبش مه 68 از آن جا کلید خورد و دانشجویی آلمانی بنام دانیل کوهن بندیت رهبر آن شد) با مدیدریت لویی آلتوسر فیلسوف عضو حزب  کمونیست فرانسه در مورد این جمله لنین :  «هیچ جنبش انقلابی ، بدون تئوری انقلاب وجود نخواهد داشت »، برگزار شد. آلتوسر در آغاز کنفرانس مدعی شد که لنین با این جمله نه تنها تئوری انقلاب را کشف کرده است ، بلکه فراتر آن ،تئوری عام شناخت را هم کشف کرده است ! او توضیح می داد که انسان بدون مفاهیم عام، قادر به شناخت جهان نخواهد بود. از خود اضافه می کنم که منظور لنین از نقش تئوری انقلابی، همان مفهوم مارکس است که می گوید، ایده های انقلابی هنگامیکه وارد جنبش توده های مردم شوند ، به نیروی مادی تبدیل می شوند. نوشته متوجه نیست که به کتاب ولایت فقیه خمینی چنین نقشی را می دهد؟ بویژه اینکه انقلاب بهمن در سیر خود رنگ وبوی مذهبی  بخود گرفت؟  میشل فوکو فیلسوف فرانسوی که در جریان انقلاب در ایران حضور داشت ( بدعوت بازرگان و کمک بنی صدر)  هیجان زده در این انقلاب ایده آل انقلاب با انگیزه  غیر مادی را می یافت وقادر به دیدن جنبه  مادی نقش طبقه های خلق بعوان موتور انقلاب نبود. شاید بتوان گفت که انقلاب بهمن بزرگترین تجربه « جنبش خود بخودی » جهان تا ان موقع بود. لنین در تحلیلی نبوغ آسا نشان داده که عنصر آگاهی در جنبش های خود بخودی وجود دارد و می تواند در دوره های مشخص از عیار بالایی نسبت به جنبش های خودبخودی گذشته برخوردار باشد. بنی صدر در جلسه ای علنی در پاریس گفت خمینی دوماه بعد از انقلاب هنوز فکر می کرد حکومت شاه ادامه دارد !( بعد از این سخنرانی من از بنی صدر خواستم که مصاحبه ای باوی در  موردرابطه اش با خمینی انجام دهم که ایشان پذیرفت ولی متاسفانه با عدم پیگیری از  طرف من این مصاحبه انجام نشد). چند سال قبل از انقلاب بهمن ، سازمان مجاهدین دو تن از رهبران خود( تراب حق شناس و حسین روحانی) را به نجف نزد خمینی فرستاده بودند تا وی را به خط ایدئولوژیک مجاهدین جلب کنند که خمینی  حتی حاضر به دادن یک بیانیه از طرف خود در دفاع از زنداینان مجاهدین نشد ! در حالی که مجاهدین توصیه رفسنجانی و  آیت الله طالقانی و…. را همراه خود داشتند. واقعیت تاریخی این است که در حوادث 15 خرداد و سپس انقلاب بهمن ،در دوره نفوذ ایدئولوژیک مارکسیسم ـ لنینیسم به سر می بریم که همه مذاهب دیگر را هم تحت تاثیر خود قرار داده بود. در آمریکای لاتین شاهد جنبش « الهیات رهایی بخش» در بین روحانیت مسیحی نبودیم؟ رابطه بلشویک ها با « مسلمانان مبارز قفقاز» چه بود؟ از آنها در برابر دیکتاتوری تزاریسم که نسبت به آنها تسلط مسیحیت را هم اضافه کرده بود ، دفاع می کردند.

فورمولاسیون « اسلام سیاسی» که به وفور در ادبیات به کار گرفته می شود ،نه تنها قادر به روشنگری در باره « ارتجاح حاکم» با محتوای فاسدترین جناح های طبقاتی سرمایه داری در میهن مانیست ، بلکه با تهی بودن از محتوای طبقاتی گمراه کننده هم هست.در اولین برنامه حزب جمهوری اسلامی در برنامه نویسی از قوانین عمومی دیالکتیک استفاده شده بود و کوشش شده بود که دیالکتیک هگل که مارکس آنرا مادی کرده بجای « سر» روی پاهایش گذاشته بود ،  به وسیله حزب جمهوری اسلامی دوباره با سر راه برود  !که شکست خوردو به کناری گذاشته شد.  انقلاب بهمن پس از پیروزی در پایین  و در جامعه تداوم یافت. این کلید درک حوادث طوفانی چند سال پس از پیروزی « نیمه سیاسی» انقلاب بهمن است. انقلاب بهمن از نظر سیاسی نیمی از وظایف سیاسی را با پرتاب کالسکه چرکین پهلویها به اعماق دره ها انجام داده بود ، نیمه دیگر که جایگزینی حکومت پهلوی با نظامی از نظر سیاسی دمکراتیک بود به فرجام نرسیده بود. لنین می گوید آنهاییکه به دنبال پدیده های « خالص» هستند ما را از درک واقعیات پیچیده که همواره « ترکیبی» هستند باز می دارند. انقلاب بهمن در مرحله سیاسی خود شکست خورده بود !افراد طبقه متوسط سنتی ایران با گذاشتن ریش و برداشتن تسبیح ، با بسیح وسیع در جنگ با عراق از هیچ بودن به « ایفای نقش» دست یافته بودند و دفاع از خمینی برایشان به قول مارکس تبدیل به « نان و آب» شده بود. اما با تداوم انقلاب هژمونی خمینی زیر علامت سئوال رفته بود. باید درک از هژمونی خمینی را « نسبت» به رشد سازمان ها و احزاب خارج از حکومت نسبی و وزن کرد.چرا سازمان فدایی که یک گروه کوچک در آستانه انقلاب بود بسرعت پس از انقلاب به یک سازمان پرقدرت تبدیل شد؟ مجاهدین همچنین؟ که در کودتا به رهبری تقی شهرام و همدستانش سازمان خود را از دست داده بودند. چرا حزب دمکرات کردستان ، کومله و سازمان فدایی بسرعت بر کردستان مسلط شدند؟ ترکمن صحرا چه؟ چرا حزب توده ایران در سال 60 حرف اول سیاسی را می زد؟ حزبی که چند سال پس از کودتای 28 مرداد تا انقلاب بهمن به حاشیه رفته بود و همچنان در آستانه اتقلاب بهمن در حاشیه مانده بود؟ انقلابها سخاوتمند هستند و به شرکت کنندگان در خود نقش های تشویقی می دهند. این سخاوت شامل حال همه جریانهای سیاسی شرکت کننده در انقلاب بهمن بود ، منتهی هر که بامش بیشتر ، برفش بیشتر!

ایدئولوژی ادعایی جمهوری اسلامی « قلابی ، جعلی ، اکلکتیک و کاذب» است ! بجای « اسلامی سیاسی» ما بایددر نبردی سهمگین طبقاتی آنرا تجزیه و متلاشی کرده وبه « موزه تاریخ» پرتاب کنیم.اکنون ایدئولوژی جمهوری اسلامی سرپوش حکومتی مشتی چپاولگر طبقه سرمایه دار رانت خوار ، بوروکراتیک ، نظامی و شبه نظامی است که عیسی و مسیح ( و محمد) آنها به قول اونوره دو بالزاک در رمان اوژنی گرانده این است : انباشت کنید انباشت کنید !

مواضع حزب توده ایران در باره رخداد 15 خرداد 1342

هیچگاه تاریخ ایران به اندازه امروز مورد تاراج و تحریف قرار نگرفته است. این تاراج آنچنان وقیحانه رخ می دهد که یکباره یک جنایتکار ساواکی به نام پرویز ثابتی با بی شرمی بی نظیر طلبکار شده و تاسف می خورد که توصیه های وی برای سرکوب بیشتر مورد توجه قرار نگرفته بود. یکباره « اتاق فکر» سلطنت طلبها که به وسیله شعبان بی مخ ها و پری بلنده ها ی معاصرهدایت می شود ، ابلهانه فکر می کنند که اگر بتوانند نسل انقلاب را بجای جمهوری اسلامی مقصر کارنامه ننگین این رژیم معرفی کنند ، معجزه شده و تاریخ به قبل از 57 برمی گردد و تخت و تاج تحویل آنها داده شود. هدف اصلی از این همه جعل تاریخ هم برای منافعی در آینده است. امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا تا موقعی که وجود دارند و تا ایران وجود دارد ، می خواهند از طریق مزدوران سلطنت طلب و همپالکی های آنان ، امکان مداخله در سرنوشت میهن ما را برای خود حفظ کنند. یکی از شیوه های ننگین ، سرکوبگرانه و تفتیش عقاید قرون وسطایی سلطنت طلبها ،تلاش برای « شرمنده» کردن شرکت کنندگان در انقلاب بهمن و بطور کلی مبارزان علیه خانواده ننگین پهلوی هاست. گاهی هم سلطنت طلبها در نقش قربانی « ارتجاع سرخ و سیاه» ظاهر می شوند و خود را به موش مردگی می زنند. به این مظلوم نمایی شاه در جریان جنبش 15 خرداد 42 توجه کنید :

« همیشه یک عده نفهم و قشری که مغز آنها تکان نخورده همیشه سنگ در راه ما می انداختند زیرا مغز آنها تکان نخورده و قابل تکان خوردن نبوده ( به  تعداد غلط های انشایی و مفهومی شاه مملکت توجه کنید !) ارتجاع سیاه نمی فهمد و از هزار سال پیش تا کنون تکان نخورده او فکر می کند که زندگی عبارت از ایین است که چیزی یا مالی به ظلم و یا ببطالت و یا از این قبیل بدست آورد و غذایی بخورد و سر به بالین بگذارد. ولی مفت خوری دیگر از بین رفته است. در لوایح ششگانه برای همه فکر مناسبی شده مقرراتی که امروز وضع کردیم از مقررات سایر ملل اگر جلوتر نباشد عقب نیست اما چه کسانی با این مسایل مخالفت می کنند؟ ارتجاع سیاه ، کسان نفهمی که درک ندارند و بد نیت هستند مخربین سرخ تصمیمشان روشن است و اتفاقا کینه من نسبت به انها کمتر است. او علنا می گوید که من می خواهم مملکت را تحویل خارجی بدهم دروغ و تزویر در کارش نیست. ولی کسانی که غیر از این می کنند یعنی به دروغ دم از وطن پرستی می زنند منظور من از ارتجاع سیاه آنها هستند. در این 22 سال سلطنت من انها چه کرده اند؟ در واقعه اذربایجان کجا بودند؟ من می دانم کجا بودند. رفتند با پیشه وری ائتلاف کردند و به این مملکت خیانت کردند.همین ها بودند که چند روز پیش در تهران جمعیت کوچک و مضحکی از یک مشت بازاری احمق ریشو در بازار راه انداختند که سروصدا بکنند. همین ها بودند که رفتند با پیشه روی ائتلاف کردند و با وی شراب خوردند ( گور بابای آدم دروغگو!)و… اینها صد برابر خائن تر از حزب توده هستند.( ص44 خمینی دو چهره و یک واقعیت . نویسنده عیسی صفا. اصل نقل قول : کیهان ـ اطلاعات 4 بهمن 1341)

و اما در مورد مواضع حزب توده  ایران در مورد اصلاحات ارضی ، جنبش 15 خرداد 42 و خمینی. حزب توده ایران از پیش در اسناد پلنوم وسیع چهارم (از 5 تا تیرماه 1336) آمادگی تئوریک ، سیاسی و خط راهنما برای موضع گیری صحیح در مورد جنبش 15 خرداد 42 را داشت. در این سند مشی عمومی حزب  اینگونه مورد تصویب قرار گرفته است : « انقلاب ایران در مرحله بورژوا ـ دمکراتیک طراز نوین ، یعنی در مرحله انقلاب ضد امپریالیستی و ضد فئودالی است و در دوران کنونی لبه تیز ان متوجه امپریالیسم است. امپریالیسم ـ فئودالیسم و بورزوازی کمپرادور و بر راس آن ها دربار ، دشمنان انقلاب و مانع رشد و پیروزی آنند، کارگران ، دهقانان ، روشنفکران ، خرده بورزوازی و بورژوازی ملی قوای محرکه و پایگاه اجتماعی انقلاب را تشکیل می دهند. پرولتاریای ایران به مثابه پیگیرترین طبقه انقلابی وظیفه دارد در جریان انقلاب دمکراتیک رهبری ( هزمونی) خود را تامین نمایذ. وظیفه اساسی حزب پرولتاریا ـ حزب توده ایران آن است که با تجربه اندوختن از گذشته خود را برای نبردهای آتی چنان آماده سازد که بتواند رهبری ( هژمونی) پرولتاریا را تامین کند ودر پیشاپیش ملت قرار گرفته وی را به جانب پیروزی انقلاب ببرد و نگذارد بورزوازی ملی انقلاب را در دالان تنگ تمایلاتی طبقاتی خود سیر دهد.»

جنبه دیگر خط راهنمایی حزب توده ایران نسبت به رژیم کودتا و قبل از جنبش 15 خرداد 42 به روشنی در پلنوم 7 حزب به این شیوه در بند 7 آورده شده است : « 7 ـ با توجه به اینکه رزیم ترور شاه تمام راه های قانونی را به روی اعتراضات مردم بسته است ، تنها با بسیج توده ها و عمل انقلابی مردم ایران میتوان این رژیم منفور را سرنگون ساخت» ( پلنوم هفتم از تاریخ 28 تیرماه تا 7 مرداد ماه 1339)ناظران هوشیار سیاسی به یاد خواهند آوردکه جریانات مائوئیستی و سپس فداییان بی اعتنا به استاد حزب توده ایران « رفرمیست» بودن حزب  را تبلیغ می کردند ، در حالیکه سند بالا از « عمل انقلابی مردم برای سرنگونی رزیم» حرف می زند و همه اشکال مبارزه را هم مورد تایید قرار می دهد.( معلوم نیست در این تاریخ حزب توده ایران بدون شرایط ذهنی و عینی انقلاب با تکیه  بر کدام آمادگی توده های مردم می خواسته انقلاب کند و رژیم را سرنگون سازد !)

در مورد مواضع حزب توده ایران نسبت به جنبش 15 خرداد 42 و خمینی توجه کنید:

«رفتار دستگاه فاسد حاکمه نسبت به پیشوایان مذهبی همیشه تابع روش آن هانسبت به این دستگاه بوده است : اگر از منافع هیئت حاکمه دفاع کرده اند و نفوذ خود رابه نفع آن ها به کار برده اند نزدشان محترم و معزز و مورد حمایت بوده اندو اگر بطور جدی درمقام دفاع از منافع و خواست های مردم بر آمده اند ، منفور، مطرود و دچار انواع بلایا و مصائب شده اند.رفتار شاه و حکومت او نسبت به آیت الله خمینی و آیت آلله طالقانی و دیگر روحانیون مترقی، توقیف و هتک حرمت آن ها، نمونه ای از خط مشی شاه در مورد روحانیون است.» ( مردم ـ 15 مرداد 1343)

نقل  قول دیگری از موضع حزب توده ایران نسبت به خمینی در همین دوره: « آقای آیت الله خمینی از زمره روحانیون به نامی است که طی سال های اخیر با رژیم مستبد شاه مبارزه می کنند و به این سبب مورد آزار و تعقیب و تحقیر واقع می شوند، بیان رادیوی لندن دایر به مخالفت آیت الله خمینی با « اصلاحات شاه» با اظهارات خود آیت آلله خمینی که تصریح کرده است مبارزه او با استبداد شاه است نه با اصلاحات تطبیق نمی کند. تبعید آقای آیت الله خمینی موجی از خشم و نفرت نسبت به رژیم شاه بر انگیخته و هم اکنون که این خبر به چاپ می رسد بازار تهران تعطیل شده است. ما بنوبه خود به این تجاوز خوسرانه مقامات رزیم کودتا نسبت به آقای خمینی معترضیم.» ( مردم ـ 15 آبان ماه 1343)

. ( در 15 خرداد 42 خانواده گی ساکن قم بودیم و همین حادثه مرا که 9 ساله بودم زود رس وارد دنیای سیاست کرد.مدرسه امان بنام رضویه که مدیرش  شفیعی روحانی بود بسته شد، پدرم که از اعضای اولیه حزب توده ایران بود کاملا از جنبش  15 خرداد دفاع می کرد و برادر جوانم فعالانه و روزمره در تظاهرات گوناگون قم شرکت داشت )

حزب توده ایران همچون بسیاری از نیروهای دیگر در جریان انقلاب بهمن و پس از تشکیل حکومت جمهوری اسلامی تا مقطع 1361 از « خط امام» حمایت کرد. در مقاله هایی جداگانه به این دو موضوع خواهم پرداخت.

 

پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *