برخی وقایع ماه گذشته، در ادامۀ تحولات سیاسی پس از 11سپتامبر و لشکرکشی امریکا به آسیای
میانه، تغییراتی را در رفتار جناحهای حکومتی و نیروهای پیرامونی آنها نشان میدهد. ظاهرا تعدیلی در
رفتار این جناح ها نسبت به یکدیگر صورت گرفته و چنین به نظر میرسد که جناح خامنه ای با کنار
گذاشتن تندروی های سابق قصد دارد معقول تر به مسائل ایران به پردازد. حاصل این تحولات طرح بحث
“وفاق ملی” از سوی برخی از نمایندگان سیاسی دو جناح و نیروهای پیرامونی آنها در نشریات می باشد.
نشانههای این تغییرات بر چند واقعه استوار است:
ـ آزادی سران نهضت آزادی ونیروهای ملی ـ مذهبی از زندان .
ـ بازگشت ابراهیم یزدی به ایران در حالی که حکم توقیف وی صادر شده بود و عدم دستگیری وی .
ـ صحبتهای برخی از چهره های جناح خامنهای در نشریات مختلف ناظر بر ضرورت “وفاق ملی”.
ـ تعطیل کردن ادارۀ اماکن عمومی، که این اواخر نیروهای دگراندیش را دستگیر میکرد . اگر چه چند
نمونه بالا را میتوان نشان از تغییری در شیوه برخورد جناح خامنه ای به درگیریهای درون حکومت
اسلامی دید، ولی باید دقت داشت که این تغییرات، تاکتیکی است و برای پاسخگوئی به شرائط جدید
داخلی و خارجی می باشد. این واقعیتی است که از فشار دستگاه قضائی کاسته شده است وبرخی از
زندانیان سیاسی آزاد شده اند. ولی دادگاههای بلخ جمهوری اسلامی همچنان باقی بوده و کم و بیش به
کار خود ادامه می دهند. زندانیان ملی ـ مذهبی آزاد شده اند ولی اتهامات آنها به قوت خود باقی است
کدام سناریو در مناسبات سیاسی ایران و آمریکا ؟
“وفاق ملی” یا سازش بین جناحی؟
از صفحۀ یک در عین حال زندانها همچنان مملو از زندانیان سیاسی است که به اتهامات ساختگی، مشابه اتهامات نیروهای ملی ـ مذهبی، در زندان محبوسند. ظاهرا از فشار به مطبوعات کاسته شده است. ولی اولا پروندۀ بیش از پنجاه روزنامه و نشریه توقیف شده، همچنان در دادگاههاست و پس از نزدیک به دو سال هیچ چشماندازی برای گشایش آنها وجود ندارد.
همچنین به شکل دائمی اینجا و آنجا روزنامه و نشریهای توقیف شده یا سردبیر آن احضار میشود. خودسانسوری بر فضای مطبوعاتی ایران حاکم است. هفته گذشته یک روزنامهنگار به دو سال زندان محکوم و برای پنج سال ممنوعالقلم گردید. اکنون این سئوال باقی است که علت کاهش فشار، سرکوب و تهاجم جناح خامنه ای چیست؟
جناح خامنه ای تهدیدات امریکا را جدی گرفته و در ترس از حمله امریکا به ایران، میکوشد تا چهره معتدل و میانهروئی از خود ارائه دهد. سقوط سریع طالبان و ایزوله بودن جناح خامنهای در بین مردم، این واقعیت را برای آنان روشن کرده است که در صورت تهاجم امریکا به ایران، آنها مسبب اصلی این واقعه شناخته شده و یقینا از پشتیبانی مردم برخوردار نخواهند بود.
وحشت سرنوشتی چون طالبان، خواب آنها را آشفته کرده و از این رو سعی در آرام کردن بازی دارند . امیر محبیان، روزنامه نویس رسالتی و یکی از مبلغین طرح “وفاق ملی” در مصاحبهای با نشریه اینترنتی “گویا” میگوید: “اگر رفتار نامعقول یا تند و خشن از سوی ایالات متحده رخ دهد یا اینکه جریانات جهانی به نحو دیگری تغییر کند که فشار هائی را به نظام وارد کند ، ممکن است کسانی که از موضع تند و رادیکال تر به فضا نگاه میکنند این را توجیهی برای بسته کردن فضا تلقی کنند”.
یقینا امیر محبیان نگران قدرتگیری تندروهای جناح خامنه ای نیست، چراکه تا هم اکنون در دفاع از اینان در روزنامه رسالت قلم میزد. نگرانی وی از این است که تهاجم امریکا، خشم مردم از این جناح را تشدید کرده و موقعیت شکننده این جناح را کاملا به خطر اندازد. علیرضا رجائی از روزنامه نویسان ملی ـ مذهبی در مصاحبه ای با ایسنا، 10اردیبهشت، میگوید: “حادثه تروریستی یازدهم سپتامبر و تحولات بعد از آن موقعیت
منطقه ای و بین الملی ایران را حساس تر از گذشته نمود که برای جمع کردن اوضاع و مواجهه با مسائل مختلف لازم بود بسیاری از بحران ها تقلیل یافته و زمینه های برخورد از سوی نظام بین الملی کاهش یابد. “وی در ادامه همین صحبت، ضمن طرح این که تغییرات مثبتی درجهت تنش زدائی در داخل ایران در حال شکل گیری است میگوید که خیلی هم نباید به وضع موجود خوش بینانه نگاه کرد .
ـ آزادی نیروهای ملی ـ مذهبی و نهضت آزادی از زندان به معنی پذیرش دیدگاه های آنان از سوی جناح خامنه ای نیست. برعکس بخش عمدهای از این نیرو با تعدیل سیاستهای خود و پذیرش این نکته که تحولات سیاسی در ایران طولانی بوده و دلیلی بر رادیکالیزه کردن آن نیست، نگاه خود به روند تحولات را تغییر داده و امروز بر این باورند که شتاب در روند نادرست است.
عزت اللـه سحابی در سخنرانی خود در اصفهان، ایسنا، 6 اردیبهشت، میگوید: “ما اگر بتوانیم انتظاراز سرعت اصلاحات را پائین بیاوریم، گام بزرگی برداشته ایم”. ابراهیم یزدی در مصاحبهای با روزنامه نوروز، دوشنبه 9 اردیبهشت، میگوید: “من معتقدم محافظه کاران نقش بسیار مثبتی می توانند در تحولات اجتماعی ما بازی کنند. جنبش اصلاحطلبی نه میتواند و نه باید به دنبال حذف محافظهکاران باش” نیروهای ملی ـ مذهبی و نهضت آزادی نیز تغییراتی در راهکارهای خود داده و بیشتر به سمت دیگاه خاتمی ـ حفظ ولایت فقیه و عدم تغییر قانون اساسی ـ نزدیک شدهاند.
این در حالی است که تا قبل از دستگیریهای سال گذشته این نیروها به طور جدی سیاست “آرامش فعال” خاتمی را نقد میکردند. این تحول را میتوان ناشی از فشار سرکوب جناح خامنه ای و عدم حمایت جدی خاتمی و اصلاح طلبان حکومتی از آنها دانست. ظاهرا اینان نمیخواهند بیش از این مالیات درگیری بین دو جناح حکومتی را بپردازند و در عین حال شرائط کنونی را مناسب برای ایفای نقش به عنوان نیروی سوم در حکومت می بینند. به این ترتیب شعار “وفاق ملی” از دو سوی سر داده شده است. هم چهره های سیاسی جناح خامنه ای لزوم رسیدن به یک وحدت ملی را طرح میکنند و هم اصلاح طلبان و هم کسانی چون ابراهیم یزدی، که برای مقابله با خطر تهاجم امریکا می گوید:
“ما به خیلی چیزها نیاز داریم یکی از چیزهائی که بسیار ضروری است آشتی و وفاق ملی درداخل است”. اما “وفاق ملی” نیاز به یک منشور و یا یک سری توافقات دارد. مبنای این وفاق ملی بر قانون اساسی گذاشته شده است. یزدی در همان مصاحبه میگوید:
“ دو حرکت اساسی ضروری است. در داخل ایران کاهش تشنجات سیاسی با قبول اصل وفاق ملی با همه گروه های ملتزم به قانون اساسی و دوم یک تغییر اساسی و کلیدی در منطق دیپلماسی خارجی”. حسین انصاری راد، از جناح دوم خردادی مجلس و نماینده نیشابور، در مصاحبهای با ایسنا، 10 اردیبهشت، میگوید که وفاق ملی با محوریت قانون اساسی به دست می آید.
امیر محبیان از جناح خامنهای نیز معتقد است که قانون اساسی میتواند مورد وفاق همه باشد و به مثابه یک میثاق ملی همه جریانات را حول خود گرد آورد . به این ترتیب دایرۀ کسانی که در این طرح “وفاق ملی” قرار میگیرند روشن میشود، کسانی که قانون اساسی را قبول داشته و یا حداقل به آن التزام دارند. طرح وفاق ملی در واقع طرح سازش بین جناحهای حکومتی است.
در عین حال تاکتیکی است برای کشاندن آن نیروهای پیرامونی که، به امید فراهم شدن امکان فعالیت “آزاد” و سهیم شدن در حکومت، حاضر به پذیرش قانون اساسی جمهوری اسلامی هستند. میثاق این طرح بر قانون اساسی فعلی قرار گرفته است. در چند سال اخیر و بویژه در یکسال گذشته انتقادات بسیاری به این قانون و بویژه دوگانه بودن آن صورت گرفته است .
بسیاری از همین نیروهای اصلاح طلب بر نارسائیهای این قانون اشاره کردهاند. در این قانون، ولایت فقیه به عنوان یک اصل خدشه ناپذیر تثبیت شده است. اختیارات ولایت فقیه نامحدود و بالاتر از ارگانهای انتخابی است و به همین دلیل این قانون اساسی، دمکراتیک نبوده و متضمن دمکراسی و آزادی نیست. پذیرش قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران یعنی در اولین قدم پذیرش اصل ولایت فقیه. چگونه میتوان هم ولایت فقیه را پذیرفت و هم خواستار برقراری دمکراسی در ایران بود ؟
در شرائط بحرانی کنونی و خطر تهاجم امریکا، جناح خامنهای با تغییر تاکتیک، سعی در آرام کردن اوضاع دارد. در این شرائط، سیاست آرامش فعال اصلاح طلبان و نیروهای پیرامونی آنها، این موقعیت ویژه را پدید آورده است که یک نوع سازش بین دو جناح صورت گیرد.
و حداقل برای یک دوره دایره خودیها کمی وسیعتر شود. طبعا آنهائی هم که میخواهند در این دایره قرار گیرند، خود سانسوریهای لازم را به کار خواهند بست. آیا این طرح پاسخ خواستهای مردم است؟ یقینا نه. وقتی از یک طرح “ملی” صحبت میشود، باید نیروی میلیونی مردم و خواستهای آنها محور قرار گیرد. هیچ طرحی نمیتواند ملی باشد تا زمانی که مردم را در درون خود جای ندهد. مردم به کرات نشان دادهاند که با حکومت خودکامه ولایت فقیه موافق نیستند.
مردم به کرات نشان دادهاند که خواستار آزادی و دمکراسی هستند. مردم می خواهند که سرنوشت خود را خود به دست گیرند و نیازی به قیم و ولی ندارند. از هیچ طرح ملی نمیتوان نام برد زمانی که تنها نیروهای خودی حق فعالیت سیاسی داشته و فعالیت دیگر جریانات سیاسی ممنوع بوده و فعالین آنها اعدام شده، در زندان هستند و یا در مهاجرت. خواستهای مردم تا کنون از سوی حکومت بی جواب مانده است. طرح “وفاق ملی” یک طرح ملی نیست، بلکه همچنان در چارچوب تنگ محدوده خودیها باقی مانده و تنها در شرائط کنونی مفری است برای جناحهای حکومتی. مشکلات جامعه ما با چنین طرحهائی حل نمیشود. مبارزه مردم برای رسیدن به آزادی و دمکراسی همچنان ادامه خواهد یافت
برای خواندن ادامه مطلب فایل pdf قرار داده شده در پایین همین صفحه را می توانید دانلود کنید