تحلیلی از غربی سازی جهان و حکومت جهانی امام عصر ـ علیه السلام ـ
«قسمت دوم»
پروژه جهانی شدن
در پروسه، کسی یا چیزی کنترلی بر ایجاد، ابقا و نظارتی بر اوضاع یک پدیده ندارد و از سرانجام آن بی خبر است. در حقیقت، پروسه سیر طبیعی پدیده، با فراز و نشیبهای طبیعی است. در حالی که پروژه در دستِ سکان داری است که قصد دارد با بسیج منابع، آن را به مقصدی خاص هدایت نماید. به طور کلی، چند نظریه درباره پروژه یا پروسه بودن جهانی شدن وجود دارد:
1ـ به اعتقاد برخی، جهانی شدن یک پروژه است که پیشتر غرب ـ به ویژه امریکا ـ برای ادامه تسلط بر جهان طراحی کرده بود که در دهه های اخیر، روندی رو به رشد گرفته است. طرفداران پروژه بودن جهانی شدن، طیفهای مختلفی را در بر می گیرند:
الف ـ جهانی شدن از آغاز به عنوان یک پروژه متولد شد و تمام آن، از پیش طراحی گردیده است؛ ب ـ جهانی شدن از درون واقعیتهای دیگر اجتماعی زاده شده، و در واقع بخشی از آن پیشتر طراحی شده است نه تمام آن.(1)
2ـ دسته ای دیگر، جهانی شدن را یک پروسه می بینند، و عقیده دارند که این تئوری، یک روند است و محتاج زمان. به اعتقاد این گروه، گرایشهای مختلف جهانی شدن، از قرنها پیش وجود داشته است و در این باره، حتی از جهانی شدن سرمایه در قرن شانزده و هفده سخن می گویند. در این دیدگاه، پروسه جهانی شدن، تداوم پروسه های کوچک تر قبلی است. در میان طرفداران این نظریه، عده ای بر این باورند که اگرچه هر پروسه، محصول پروسه قبل است، امّا یک پروسه جدید است که چندان نمی توان برای آن ریشه ها و بسترهای دور و دراز یافت. از این رو، آنها پروسه جهانی شدن را محصول ریشه های سیاسی ـ اجتماعی دو دهه گذشته می دانند.(2)
جهانی شدن فرآیندی است بر پایه اقتصاد، باز شدن بازارها،
جانشین شدن قوانین جهانی به جای داخلی.
3ـ پیروان نظریه سوم می گویند: درست است که جهانی شدن یک پروسه است، ولی ممکن است بعدها به یک پروژه تبدیل شود. مثلاً، اروپا با رنسانس در آغاز راه توسعه قرار گرفت، با تغییر در افکار و راه اندازی اقتصادی، وضع داخلی اش را بهبود بخشید و به انباشت ثروت و سرمایه دست یافت، و پس از آن به فکر استعمار در کشورهای مختلف افتاد و دویست سال بدبختی و بیچارگی را برای کشورهای قاره های آسیا، افریقا و امریکای لاتین به بار آورد. نظریه دیگر در این باره آن است که جهانی شدن، در مرحله نخست پروژه است و بعد به پروسه تبدیل می شود.(3)
4ـ نظریه دیگر آن است که جهانی شدن پروسه و در عین حال پروژه است. پیروان این نظریه معتقدند اگر جهانی شدن را به عنوان یک پروژه یا پروسه تحلیل کنیم، از مضرّات و منافعی که حول و حوش پروژه یا پروسه جهانی شدن وجود دارد، غافل خواهیم ماند. در این نظریه، از جهانی شدن پروژه ای، به جهان سازی؛ و جهانی شدن پروسه ای، به جهانی شدن تعبیر می شود.(4)
اندیشمندان بسیاری درباره هر یک از نظریه های مذکور سخن گفته، و در تبیین آنها کوشیده اند، از جمله:
1ـ به اعتقاد دکتر حسین سلیمی ـ مدرس دانشگاه ـ جهانی شدن، یک واقعیت است. با پذیرش این واقعیت، دچار تناقض نمی شویم؛ زیرا به باور رابرتسون بومی شدن عین جهانی شدن و جهانی شدن عین بومی شدن است؛ یعنی در جهانی شدن، همه فرهنگهای جهانی یکی می شوند، ولی فرهنگهای مختلف، امکان حضور و تعامل را در آن عرصه خواهند داشت. از آنجا که جهانی شدن یک واقعیت است، ما در عصر جهانی شدن، قدرت انتخابهای متعدد را نداریم. نتیجه سخن آن است که جهانی شدن یک پروژه است و باید در مقابل آن تسلیم بود!(5)
2ـ سهراب شهامی ـ معاون دبیر کل اکو ـ جهانی شدن را یک پروسه می داند که بر سه مفهوم زیر پایه گذاری شده است: الف ـ آزادسازی تجارت (باز شدن مرز کشورها به روی تجارت کالاها)؛ ب ـ خصوصی سازی (= حضور عمده شرکتهای چند ملیتی و سرمایه گذاری مستقیم از طریق این شرکتها)؛ ج ـ توسعه ارتباطات (= الکترونیکی شدن ارتباطات تجاری.)
حاصل اینکه جهانی شدن فرآیندی است بر پایه اقتصاد، باز شدن بازارها، جانشین شدن قوانین جهانی به جای داخلی. در این فرآیند، کالاها ملیت خود را از دست می دهند مگر کالاهای سنتی؛ کالاها و خدمات تحت نظریه اقتصادی مکانیزم بازار قرار می گیرند؛ فروشنده، تعیین کننده نوع کالاهایی است که به بازار می آورد، نه تعیین کننده طرف معامله.(6)
3ـ دکتر حسین سیف زاده ـ استاد دانشگاه ـ بخشی از جهانی شدن را پروسه و بخشی دیگر را پروژه می داند. بر این اساس، سه برخورد با آن تشخیص داده است: الف ـ عده ای نه فرآیند جهانی شدن را می پذیرند، نه اقدام جهانگرایانه غرب را؛ مثلِ چین تا زمان مائو، ژاپن تا 1945 و بنیادگرایان اسلامی! ب ـ تعدادی که فرآیند جهانی شدن را پذیرفته اند ولی خواهان ابقا و تحکیم فرهنگ بومی اند، مثل دولت آقای خاتمی؛ ج ـ عده ای هم فرآیند جهانی شدن را پذیرفته اند و هم اقدام جهانگرایانه غرب را؛ مانندِ ترکیه.(7)
4ـ دکتر عاملی در گفت و گو با پروفسور مولانا، ضمن رد نظریه وی که جهانی شدن را تنها یک پروژه معرفی می کند، می افزاید: «من به خلاف آقای مولانا معتقدم جهانی شدن، ضمن این که یک پروژه است، یک فرآیند هم هست».
وی در توجیه سخنش به تعبیر لرنر در این باره، استناد می کند و می گوید: «شخصی به مادری گفت: کودک بسیار زیبایی دارید. مادر گفت: عکسش را ندیده ای، عکسش از خودش قشنگ تر است».(8)
همچنین درباره اینکه جهانی شدن، پروژه ای هدایت شده از سوی غرب با هدف گسترش همه جانبه آموزه های لیبرالیسم در ابعاد فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و مشروعیت بخشیدن به هژمونی غرب است یا یک جریان یا فرآیند طبیعی عصر حاضر و برآیند گسترش فزاینده ارتباطات است، دیدگاههای مختلفی وجود دارد.
جهانی سازی یا امریکایی سازی؟
هری مگداف می گوید: هیاهوی یک و نیم دهه گذشته درباره جهانی شدن، چیز تازه ای نیست؛ بلکه بخشی از یک پدیده مستمر با پیشینه ای طولانی است. در آغاز، سرمایه داری غربی برای ایجاد یک بازار جهانی پا به عرصه حیات گذاشت، سپس امواج طولانی نفوذ و رشد آن در کشورهای دیگر جهان، از راه فتوحات نظامی و رخنه اقتصادی ادامه یافت.(9)
همچنین، سمیر امین در مقاله امپریالیسم و جهانی شدن گفته است: تسخیر امپریالیستی کره زمین یا جهانی کردن از سوی اروپائیها و فرزندان امریکایی آنان، در سه مرحله صورت گرفت:
پایان جنگ سرد منجر به پیدایی محیطی شد که برخی آن را
جهان تک قطبی یا یک ابرقدرتی نامیده اند.
مرحله اول: با تعرض ویرانگرِ نظام سرمایه داری سوداگر غربی در حوزه اقیانوس اطلس آغاز شد که آن، به تسخیر امریکای شمالی، مرکزی و جنوبی انجامید. حاصل این مرحله، تخریب تمدنهای سرخ پوستان، اسپانیا و مسیحی کردن منطقه از طریق قتل عامهای تمام عیار بود، و سرانجام به روی ویرانه های آن ایالات متحده امریکا! ساخته شد.
استعمارگران انگوساکسونی همین مسئله را در استرالیا و زلاند نو تکرار کردند؛ زیرا پروتستانهای انگلیسی از کتاب مقدس خود حق نابود کردن کفار و محو کردن آنان از روی کره زمین را نتیجه می گرفتند. نتایج فاجعه بارِ نخستین فصل گسترش جهانی سرمایه داری، اگرچه نهضتهایی چون انقلاب بردگان در سن دومینگ (هائینی امروز) در پایان قرن هجدهم را برانگیخت، با پیروزی سرمایه داری غربی به پایان رسید.
مرحله دوم: این مرحله مقارن با انقلاب صنعتی است و به انقیاد استعماری آسیا و افریقا کشید. هدف و انگیزه واقعی استعمارگران، تصاحب منابع طبیعی جهان و گشودن بازارها به روی کالاهای غربی بود، این بار نیز، غربیها تعرض و تجاوز به جهان را مأموریتی مقدس قلمداد کردند. پیامدهای این مرحله، قطبی شدن جهان و افزایش نابرابری بین جهانیان از دو برابر در سال 1800 به شصت برابر در سال 1917 بود؛ انقلاب روسیه و چین، پاسخی به این نابرابری شمرده شده است. از این رو، شگفت آور نیست که انقلابهای رهایی بخش ملی در مناطق پیرامونی جهان، یعنی کشورهای غیرغربی، روی داد. این انقلابها، باعث شد که برای مدتی جهان احساس آرامش کند، و سرمایه داری هم ناچار گردید خود را با وضعیت جدید سازگار نماید.(10)
مرحله سوم: مرحله جدید با شعار توسعه و دموکراسی آغاز شد. دموکراسی یکی از شرایط ضروری توسعه معرفی شد، ولی هیچ گاه به اثبات نرسید؛ در حالی که برخی معتقدند، در صورتی که کشوری به توسعه دست یابد، دموکراسی می تواند تحقق یابد. شرط لازم برای دریافت کمک از دموکراسیهای بزرگ ثروتمند، ارائه گواهی دموکراسی است.(11) مدرنیته مترادف با سرمایه داری است و دموکراسی که مدرنیته را به وجود آورد، نیز محصول سرمایه داری است که امریکا در رأس آن قرار دارد.(12)
عیسی صفا در مقاله جهانی شدن امپریالیسم و سرمایه داری بر آن است که تاریخ واقعی جهانی شدن، با شکست اردوگاه سوسیالیستی و بازگشت مناسبات سرمایه داری به این کشورها همراه است، و آن نیز، عربده ای بوده است که بعد از پیروزی غرب سرمایه داری در جنگ با عراق به رهبری امریکا و بوش پدر کشیده شد. به همین سبب، او جهانی شدن را همان یک قطبی شدن جهان، تحت رهبری قدرت امپریالیستی امریکا می داند و مشخصات جهانی شدن در مفهوم سرمایه داری امریکایی را به این شرح بر می شمارد:
1ـ تلاش برای حذف همه ساختارهای اقتصادی که در مقابل بخش خصوصی قرار می گیرند؛
2ـ مداخله آشکار و مؤثر صندوق بین المللی پول (= بانک جهانی) در اقتصاد کشورهای دیگر؛
3ـ حمله به پول ملی کشورهای جهان سوم و …؛
4ـ مداخله فعال در بورس جهانی و …؛
5ـ انحصار و تمرکز نوآوری، تحقیق و توسعه در مؤسسات خصوصی چند ملیتی؛
6ـ دیکتاتوری سهامداران و شرکتهای چند ملیتی. لیونل ژوسپین نخست وزیر فرانسه در این باره گفته است: ما دیکتاتوری پرولتاریا را رد نکردیم که دیکتاتوری سهامداران را بپذیریم.(13)
پل سوئیزی به نوعی دیگر، رابطه بین جهانی شدن و سلطه گری امریکا را به تصویر می کشد. به اعتقاد وی، امریکا یک بار دیگر برای استقرار مجدد سرکردگی جهانی خود، متناسب با شرایط اقتصادی، سیاسی و نظامی اش، دست به تعرض زده است. بنابراین، اولاً از نگاه سوئیزی، امریکا قبل از این نیز، درصدد سلطه گری بر کل قاره امریکا بود. ثانیاً، اینک امریکا در تلاش است تا سلطه خود را در جهان کنونی و آینده جهان بسط و گسترش دهد.
یکی از ابزارهای اساسی در سلطه گری امریکا، قدرت نظامی است که از سال 1945 سر برآورده است و تا زمانی که شوروی پابر جا بود، روشی مسالمت جویانه داشت، ولی پس از آن به حالت تعرض درآمد. هنری کیسینجر می گوید: جهانی شدن فقط واژه دیگری است، هم معنای سلطه ایالات متحده امریکا.
دستگاه اصلی که استراتژی سلطه جویانه واشنگتن را اجرا می کند، ناتو است، و علت اصلی عدم انحلال ناتو پس از فروپاشی پیمان ورشو و شوروی نیز همین است. هدف از پروژه جهانی شدن، ساختن یک جهان تک قطبی به سرکردگی امریکاست که یکی از اصولش، گسترش امپراطوری نظامی امریکایی بر جهان است.(14)
گرچه جهان گرایی امریکا متکی بر ابزارهای نظامی است، ولی این جهان گرایی مبتنی بر نگرشهای فرهنگی امریکایی نیز هست؛ مثلاً آنها سفیدپوستان امریکایی را تنها مصداق انسان ناب می دانند، پس تنها آنچه آنها در عرصه فرهنگ تولید می کنند، بهترین فرهنگ انسانی خواهد بود. آنها می گویند: ما بهترین هستیم، چرا که ملت ما بهترین است؛ ما بهترین هستیم، چرا که فقط ما انسان واقعی هستیم.(15)
جهان گرایی فرهنگی امریکایی، ابعاد دیگری نیز دارد؛ مثلاً فرهنگ جهانی شدن را می توان فرهنگ پسامدرن نامید که دربردارنده غربی شدن یا همان استیلای کوکاکولای امریکایی است.
این فرهنگ رسانه ای و مصرفی غرب، مبتنی بر کالایی شدن است که در آن مصرف، روش اصلی اظهار وجود است. صدور چنین فرهنگی به دیگر نقاط جهان، از طریق گسترش ارتباطات جمعی، یک فرهنگ جهانی پسامدرن به شمار می رود.
بحث درباره جهانی شدن، یعنی همان سلطه امریکا را با سخنانی از هانتینگتون به پایان می بریم. به اعتقاد وی:
اولاً تمدن غرب معرف فرآیند مدرن سازی و صنعتی شدن بوده که اینک ابعاد جهانی یافته، یا به بیان دیگر، غرب هم اینک در حال شکل دادن یک امپراطوری جهانی است؛
ثانیاً غرب بدون امریکا، بخش عقیم و در حال سقوطی از جمعیت و عرصه جهان خواهد بود که در یک جزیره کوچک و جدا در انتهای اوراسیا قرار گرفته است؛
ثالثاً امریکاییها از لحاظ فرهنگی، بخشی از خانواده غرب اند. وقتی امریکاییها به جست و جوی ریشه های فرهنگی خود بر می خیزند، آن را در اروپا خواهند یافت.
بنابراین، تلاش طرفداران پدیده چند فرهنگی که اعتقاد به جدایی فرهنگ امریکایی از فرهنگ اروپایی دارند، و در فرهنگ اروپایی فضیلتی نمی بینند، و تنها بر جهات منفی آن تأکید دارند، در جداسازی میراث گناهکارانه فرهنگ اروپایی از فرهنگ پُرگناه امریکا بیهوده است. حاصل کلام هانتینگتون آن است:
1ـ جهانی شدن به معنای غربی سازی است؛(16)
2ـ در رأس غربی سازی جهان، امریکا قرار دارد.
فوکویاما هم به نتیجه هانتینگتون رسیده است که می گوید:
«جهانی شدن، همان امریکایی شدن است و امریکایی شدن به معنای پذیرش ارزشهای امریکایی در دو دهه 40 و 50 از سده بیستم میلادی است.»(17)
پس تردیدی باقی نمی ماند که مراد از جهانی شدن، همان سلطه گری امریکا بر جهان است؛ اما آیا امریکا قادر است جهانی سازی امریکایی را در جهان برای همیشه مستقر و نهادینه نماید؟
در این باره، به نظریات سه نظریه پرداز معروف امریکایی یعنی کیسینجر، فوکویاما و هانتینگتون استناد می کنیم:
الف ـ پایان جنگ سرد، منجر به پیدایی محیطی شد که برخی آن را جهان تک قطبی یا یک ابرقدرتی نامیده اند؛ اما در آن، امریکا از موقعیت برتر و بهتری برای دیکته کردن دستورهای جهانی خویش به طور یک جانبه برخوردار نیست.
به دیگر بیان، توان امریکا در به کارگیری قدرتش در شکل دادن به بقیه جهان، در عمل کاهش یافته، در حالی که قدرت و تفوق امریکا نسبت به ده سال قبل افزایش یافته است. البته امریکا خود نیز برداشت روشنی از آنچه در پی استقرارش در جهان پس از جنگ سرد است ندارد.
جهانی سازی امریکایی بر ویلسون گرایی قرار دارد، و آن به عنوان رویکرد اساسی سیاست خارجی امریکا بر این فرض قرار داشت که امریکا دارای ماهیتی استثنایی است و از این رو، در فضایل و قدرت بی همتاست، و چنان به قدرت و قداست اهدافش اعتقاد دارد که می تواند مبارزه برای گسترش ارزشهای خود در سطح جهان را حق خود بداند و آن را نیز مشروع جلوه دهد؛ اما در قرن جدید (= قرن بیستم و بیست و یکم) عواملی باعث می شوند که امریکا کمتر استثنایی جلوه کند. گرچه قدرت نظامی امریکا در آینده قابل پیش بینی، بی رقیب خواهد ماند، ولی از آن قدرت، به تنهایی نمی تواند در جنگها سود ببرد. امریکا احتمالاً قوی ترین اقتصاد جهان را طی سالهای پس از آغاز قرن جدید دارد، در عوض با رقابت اقتصادی ای مواجه می شود که آن را در طول جنگ سرد تجربه نکرده است.
بنابراین، امریکا هر چه قوی تر باشد، باز به عنوان یک کشور، ظرفیت و توان تحمیل تمامی خواسته های خود بر بقیه نوع بشر را ندارد. از این رو، کیسنجر سفارش می کند: امریکا تنها از طریق برقراری توازن قوا می تواند به منافعش دست یابد. برای حفظ یا استقرار توازن قوا، نیازمند شریک است. این شرکا همیشه نمی توانند براساس ملاحظات اخلاقی انتخاب شوند.(18)
ب ـ به باور برخی، اعتقاد غربیها به جهانی بودن فرهنگ غرب، یا عقیده به اینکه ملتهای غیر غربی باید ارزشها و نهادهای غربی را بپذیرند، غیراخلاقی و غیرممکن است؛ زیرا اگرچه قدرت نیمه جهانی اروپاییها در پایان قرن نوزدهم و سلطه جهانی امریکا در پایان قرن بیستم بر جهان حاکم بود، اینک جهان گرایی اروپایی دیگر وجود ندارد، و پیشگامی امریکا هم در حال افول است؛ دست کم تهدید شوروی موجود نیست تا سلطه جهانی امریکا را موجه و مشروع سازد.(19) از این رو، هانتینگتون، از رهبران غربی می خواهد که بکوشند کیفیت تمدن غربی را بازسازی و نگهبانی نمایند.
اعتقاد غربیها به جهانی بودن فرهنگ غرب، یا عقیده به اینکه ملتهای غیر غربی
باید ارزشها و نهادهای غربی را بپذیرند، غیراخلاقی و غیرممکن است.
وی این مسئولیت را بیش از آنکه متوجه اروپا بداند، متوجه امریکا می داند. از نگاه او برای حفظ تمدن غربی، تعقیب و تحقیق اهداف زیر اجتناب ناپذیر است:
الف ـ دست یابی به همگرایی سیاسی، اقتصادی و نظامی بیشتر و هماهنگ کردن سیاستها با این هدف که کشورهای متعلق به تمدنهای دیگر، اختلافات خود را با کشورهای غربی حل کنند؛
ب ـ پذیرش جایگاه روسیه به عنوان کشور کانونیِ آیین ارتودوکسی و یک قدرت محلی عمده با منافعی مشروع در حفظ امنیت مرزهای جنوبی خود؛
ج ـ ادغام کشورهای غربیِ اروپای مرکزی در اتحادیه اروپایی و ناتو یعنی کشورهای گروه ویسگراد، جمهوریهای حوزه بالتیک، اسلوونی و کرواسی؛
د ـ کمک به غربی شدنِ امریکای لاتین تا حد امکان و ایجاد پیوندهای نزدیک تر بین کشورهای امریکای لاتین با غرب؛
ه ـ محدود کردن گسترش قدرت نظامی متعارف و غیرمتعارف کشورهای مسلمان و چین؛
و ـ کند کردن شتاب دور شدن ژاپن از غرب و نزدیک شدن این کشور به چین؛
ز ـ حفظ برتری تکنولوژیک و نظامی غرب بر تمدنهای دیگر.(20)
ج ـ جوامع غربی به جای آنکه درصدد باشند، اخلاق شهروندان خود را بهبود بخشند، در جست و جوی نهادهای متکی بر قانون اساسی و فراهم آوردن مبادله مبتنی بر بازار آزاد هستند، در حالی که هنجارهای جهان صنعتی در طول 1965 تا 1995 به سرعت به سوی قهقرا رفته است.
وقوع ناهنجاریهای اجتماعی، در این دوره چنان زیاد بوده است که می توان نام فروپاشی بزرگ را بر آن نهاد. نخستین و مهم ترین نشانه این فروپاشی، زوال خانواده هسته ای است، اما همان طوری که دیوید پاپینو (David popenoe =) خاطر نشان کرد، در سالهایی که فروپاشی بزرگ در حال وقوع بود، کتابهای درسی جامعه شناسی زوال خانواده را افسانه می شمرد، ولی اثبات افسانه نبودن زوال خانواده، چندان مشکل نیست. چون:
الف ـ میزان طلاق از حدود سال 1967 به بعد، به شدت در جامعه امریکا افزایش یافت، به گونه ای که امریکا را بیش از هر کشور اروپایی از طلاق برخوردار ساخت. میزان بالای طلاق به این معناست که: 1ـ تعداد زیادی از فرزندان، بدون حضور یکی از والدین در خانه بزرگ می شوند؛ 2ـ تعداد زیادی از کودکان از والدینی به دنیا آمده اند که پدر و مادرشان با هم ازدواج نکرده اند. بنابراین جای تعجب نخواهد بود که بین سالهای 1940 تا 1993، کودکانی که از زنان غیرمتأهل به دنیا آمده اند، از پنج درصد به 31 درصد افزایش یافته است.
ب ـ برخلاف تبلیغات، میزان جنایت در اوایل دهه 1990، اگرچه به میزان اوایل دهه 1980 نیست، نسبت به دوره بعد از جنگ جهانی دوم، همچنان بالاست. زشت کاری با کودکان (= سوء استفاده جنسی، مسامحه عاطفی و جسمی) نیز یکی از اقلام جنایت است که بر پایه گزارش رسمی اداره سرشماری امریکا، در دهه 1990 به سرعت افزایش یافته است. بال دال، سناتور جمهوریخواه در دوره مبارزه انتخاباتی ریاست جمهوری کلینتون آشکار ساخت که میزان استفاده نوجوانان از مواد مخدر به ویژه از سال 1993 به بعد افزایش یافته است.(21)
جهانی شدن و مهدویت اسلامی
حاصل مباحث قبلی این است که جهانی سازی ریشه در غرب دارد، و در غرب متولد شده و بارور گردیده است. اصول و مبانی فکری و فلسفی آن دقیقاً همان اصول و مبانی تفکر غرب است. اندیشمندان متعددی نیز بر ارتباط مستقیم بین جهانی سازی و غرب و بر پروژه بودن آن تأکید دارند.
در رأس پروژه جهانی سازی امریکاست، اما امریکا به دلایل مختلفی از صلاحیت رهبری جهانی سازی برخوردار نیست. سپس این پرسش پیش می آید که اگر امریکا یا مسیحیت دولتی قادر به رهبری عادلانه جهان نیست، پس چه کسی از این توانایی برخوردار است؟! پاسخ، اسلام است. اما آیا جهانی سازی اسلام براساس تعالیم دینی اثبات پذیر است؟! این جهانی سازی بر چه اصولی استوار است و ویژگیها و ابزارهای آن کدام است؟!(22) در پاسخ به پرسشهای مذکور، مباحث زیر را مرور می کنیم:
جهانی شدن در کلام خدا و معصومان
اسلام جهانی تولد یافت، مسلمانان برای جهانی کردن اسلام بسیار کوشیدند، شیعیان هم به حکومت جهانی حجت بن الحسن ـ علیه السلام ـ دل سپرده اند. آیات و روایات اسلامی نیز، پروسه جهانی شدن اسلام را مورد تأیید و تأکید قرار داده اند. از جمله آیات و روایات فراوانی که درباره جهان مداری اسلام است، موارد زیر تنوع و کاربرد بیشتری دارد:
الف ـ قرآن: آیاتی از قرآن به مسأله جهانی شدن اسلام اشاره دارند:
1ـ «وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الاَْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الاَْرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ مَّا کَانُوا یَحذَرون»(23)
«ما می خواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم و حکومتشان را در زمین پابرجا سازیم؛ و به فرعون و هامان و لشکریانشان، آنچه را از آنها [= بنی اسرائیل] بیم داشتند، نشان دهیم!»
این دو آیه، هر چند به قصه حضرت موسی ـ علیه السلام ـ ، فرعون و بنی اسرائیل مربوط است، ولی محتوا و مفهوم آیات، تنها به آن بر نمی گردد. آنچه در آن دوره اتفاق افتاد، جلوه ای از اراده خداوند برای حاکمیت بخشیدن مستضعفان بر مستکبران بود، در حالی که اراده خدا در این باره، به طور کامل تحقق نیافته است. پس روزی می رسد که خداوند حاکمیت خویش بر زمین را از طریق سپردن آن به دست بندگان صالح تحقق بخشد.(24)
2ـ «قَالَ رَبِّ فَاَنْظِرنی إِلَی یَومِ یُبْعَثُونَ قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرینَ إِلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»(25)
«(شیطان) گفت: پروردگارا! مرا تا روز رستاخیز مهلت ده (و زنده نگهدار؛ خداوند) فرمود: تو از مهلت یافتگانی! (اما نه تا روز رستاخیز، بلکه) تا وقت معینی.»
برپایه این آیه، روزی فرا می رسد که شیطان دیگر بر انسان حاکمیت ندارد. در واقع، خداوند با مهلت درخواستی ابلیس تا روز قیامت، موافقت نکرد و تا زمان معینی (= تا قبل از برپایی قیامت) به او مهلت داد. با پایان یافتن حاکمیت شیطان بر انسان، جهانی شدن اسلام از سوی بنده صالح خداوند تبارک و تعالی یعنی حجت بن الحسن ـ علیه السلام ـ آغاز می شود.(26)
3ـ «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لَیُظْهِرَهُ عَلی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»(27)
«او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیینها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.»
امام صادق ـ علیه السلام ـ در تفسیر این آیه فرمود: «سوگند به خدا، هنوز تفسیر این آیه تحقق نیافته است.» راوی پرسید: فدایت شوم پس چه زمانی تحقق می یابد؟ امام فرمود: «وقتی با اراده خدا، قائم قیام کند.»(28) بنابراین، جهانی شدن اسلام و تشکیل حکومت واحد جهانیِ امام زمان ـ علیه السلام ـ با به کارگیری علوم و فنون نوین به انجام می رسد و تداوم آن با تدبیر، تدبر، دانش و بینش میسر می شود.
4ـ «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الاَْرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ»(29)
«در زبور بعد از ذکر (تورات) نوشتیم که بندگان شایسته ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد!»
«یرثها» جنبه جهان شمولی دارد، یعنی همه حاکمان زمین، عباد صالح خواهند شد. این مطلب در مزامیر داوود، ـ مزمور 37 ـ به این صورت آمده است: «حلیمان وارث زمین خواهند شد». زبور در این جا، نه زبور داوود، بلکه به اعتقاد مرحوم طبرسی، مراد مطلق کتاب آسمانی است. از این رو، برخی از مفسران، آیه فوق را این گونه ترجمه می کنند: «علاوه بر قرآن در زبور هم گفتیم: بندگان شایسته ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد!»(30)
5ـ «وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ ءَامَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الاَْرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَاُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»(31)
«خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، وعده می دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید؛ و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشه دار خواهد ساخت؛ و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدل می کند، آن چنان که تنها مرا می پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت، و کسانی که پس از آن کافر شوند فاسق اند.»
در واقع آیه مذکور بر این مسأله دلالت دارد که خداوند، جهان را با خاندان رسالت و امامت شروع کرد، با آنها نیز به خاتمه می رساند. یعنی جهان در آغاز در اختیار شایسته ترین بندگان خدا بود، و در انتها هم در ید قدرت صالحان روی زمین است.(32) احادیث بسیاری نیز تصریح دارد که حکومت الهی آینده زمین را فردی از خاندان رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به دست می گیرد. او از فرزندان علی ـ علیه السلام ـ و فاطمه ـ سلام الله علیها ـ است، و این خاندان و ولی عصر ـ علیه السلام ـ کلیدهای حکمت و معدنهای رحمت الهی اند.
ب ـ حدیث: برخی از روایات و احادیث اسلامی به تفسیر آیات مربوط به جهانی شدن اسلام پرداخته اند. از جمله:
1ـ رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود:
«خلفا و جانشینان من و حجتهای خدا بر خلق پس از من دوازده نفرند، اول آنان برادرم و آخرشان فرزندم. گفته شد: ای رسول خدا! برادرت کیست؟ فرمود: علی بن ابی طالب، سؤال شد: فرزندت کیست؟ فرمود: مهدی که زمین را از قسط و عدل پر سازد، همان سان که از ظلم و جور پر شده باشد. قسم به آنکه مرا به حق به عنوان بشارت دهنده و ترساننده برانگیخت، اگر از عمر دنیا یک روز باقی مانده باشد، خدا آن را چنان طولانی سازد تا فرزندم مهدی قیام کند، سپس عیسی بن مریم پشت سرش به نماز ایستد.»(33)
2ـ رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود:
«در آخر الزمان مردی از فرزندان من قیام کند که اسم او همانند اسم من و کنیه اش مثل کنیه من است، زمین را از عدل پر سازد، چنان که از ظلم پر شده است و او مهدی ـ علیه السلام ـ است.»(34)
3ـ پیامبر فرمود:
«مهدی از ما (از من) است. چهره ای نورانی دارد، و بینی اش خمیده. زمین را از قسط و عدل پر سازد، چنان که از ظلم و جور پر شده است.»(35)
4ـ رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود:
«اگر از عمر دنیا جز یک روز نمانده باشد، خدای تعالی آن روز را چنان طولانی کند تا در آن روز مردی از من و اهل بیتم قیام کند که اسم او اسم من است.»(36)
5ـ علی ـ علیه السلام ـ از پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ پرسید:
«آیا مهدی ـ علیه السلام ـ از ما آل محمد است یا غیر ماست؟ رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود: بلکه از ماست. خداوند به سبب او ختم کند [کمال بخشد[ چنان که به ما آغاز کرد.»(37)
این احادیث پنج گانه بر پنج نکته مهم تأکید دارند: اولاً اسلام درصدد گسترش خود در گستره جهان است؛ ثانیاً گسترش جهانی اسلام با یدِ قدرت امام زمان ـ علیه السلام ـ تحقق می یابد؛ ثالثاً حکومت امام زمان ـ علیه السلام ـ یک حکومت جهانی است؛ رابعاً جهانی شدن اسلام بر پایه عدل و قسط قرار دارد؛ خامساً حکومت جهانی امام زمان ـ علیه السلام ـ عمری طویل دارد.
جهانی شدن اسلام و تشکیل حکومت واحد جهانی امام زمان ـ علیه السلام ـ
با به کارگیری علوم و فنون نوین به انجام می رسد و تداوم آن با تدبیر، تدبر، دانش و بینش میسر می شود.
حکومت جهانی اسلامی و اصول فکری آن: مبانی فکری و فلسفی تمدن و فرهنگ اسلامی، ره آورد وحی الهی، بعثت انبیا و امامت اولیاست که عقل و فطرت اصیل انسانی بر آن مهر تأیید می زند. این مبانی ارکان تمدن اسلامی در چهار قرن گذشته را ساخته و تداوم آن، نوید دهنده جهانی شدن تمدن اسلامی است.
برخی از مهم ترین عناصر این مبانی عبارت اند از:
فطرت گرایی: توحید نخستین شرط تشرف انسان به اسلام و لازمه ورود به جامعه جهانی اسلام است. از این رو، قرآن با تعابیری چون لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ،(38) لا إِله إِلاَّ هُو،(39) لا إِلهَ إِلاَّ(40) … اهتمام ویژه خود را بر این اصل ابراز کرده است. یکتاپرستی، نقطه اشتراک همه انسانهایی است که در جامعه جهانی اسلام مشارکت می ورزند، و آن، فراگیرترین عامل همگرایی اجتماعی انسانها به شمار می رود. به همین دلیل، خداوند می فرماید:
«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ»(41)
«پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست، این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمی دانند.»
آخرت گرایی: از آخرت گرایی در اندیشه اسلامی به عنوان اعتقاد به معاد یاد می شود. تأکید اسلام بر معاد، به منظور تأسیس یک نظام جهانی است تا در کنار اعتقاد به مبدأ، سرنوشت ساز بودن نقش این باور (= اعتقاد به معاد) در جهت گیری زندگی فردی، جمعی و جهانی هویدا گردد؛ زیرا چنین اعتقادی، رفتار اجتماعی را متأثر می سازد و آن را تحت کنترل در می آورد.
قرآن کریم در این باره می فرماید:
«اَفَحَسِبْتُمْ اَنَّمَا خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ اَنَّکُمْ اِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ»(42)
«آیا چنین پنداشتید که شما را بیهوده آفریده ایم و هرگز به سوی ما باز نمی گردید؟»
کرامت انسانی: خداوند انسان را گرامی داشته و در قرآن فرموده است: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی ءَادَمَ»؛ «ما آدمی زادگان را گرامی داشتیم.» از نظر دین، انسان موجودی هم مادی و هم رحمانی است. از این رو، برنامه جهانی شدن تمدن اسلامی با برنامه جهانی شدن غربی که در پی سلطه بر انسان است، از بنیان متفاوت است؛ زیرا اسلام در پی ارج نهادن به انسانهاست، و تنها به استقلال آگاهانه و آزادانه او از پیام دین می اندیشد، و هرگز درصدد تحمیل عقیده بر او نیست. با توجه به این سه اصل، برنامه های جهانی اسلام عبارت اند از:
1ـ طبقه بندی انسانها بر مدار عقیده و ایمان، نه نژاد و خون و …؛
2ـ نفی سلطه گری و سلطه پذیری براساس قاعده نفی سبیل؛
3ـ طرح و اجرای اصول و حقوق مشترک برای همه انسانها، اعم از کافر و مسلمان.
ساختار نظام جهانی اسلامی: تحقق ایده جهانی شدن اسلام و قوام آن بر پایه مبانی فکری و فلسفی، منوط به ارکان و ساختاری مناسب است(43) که برخی از آنها عبارت اند از:
سلطنت خدا: حاکمیت بر جهان هستی، تنها از آن خداست. در واقع، اراده الهی بر سراسر گیتی حاکم، و ادامه هستی به مدد و فیض او وابسته است.
به بیان دیگر، جهان و تمامی ارکان و عناصرش در ید قدرت لایزال الهی قرار دارد، و هم اوست که انسان را بر سرنوشت خویش حاکم کرده، و اداره جامعه بشری را به وی سپرده است؛ یعنی اینکه، خداوند سبحان، حاکمیت خویش در تدبیر جامعه را به انسان واگذاشته که آن نیز تجلی اراده خداست. در حقیقت، حاکمیت خدا بر روی زمین به دست رهبر برگزیده الهی صورت می گیرد. در چنین نظامی، عقلانیت، معنویت و عدالت، جامعه را به جهانی در مسیر کمال تبدیل می کند.
جانشینی انسان: مهم ترین ویژگی امامت و رهبری در ساختار نظام جهانی اسلام، برگزیده الهی بودن است. علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ در این باره فرمود:
«وَ خَلَّفَ فیکُمْ مَا خَلَّفَتِ الاَنْبِیاءُ فی اُمَمِها، اِذْ لَمْ یَتْرُکُوهُمْ هَمَلاً، بِغَیْرِ طَریقٍ واضِحٍ، وَ لا عَلَمٍ قائِمٍ.»(44)
«او نیز چون پیامبران امتهای دیرین برای شما میراثی گذاشت؛ زیرا ایشان امت خود را وانگذارد، مگر به رهنمون راهی روشن و نشانه ای معین.»(45)
به علاوه، امامت و رهبری از ویژگیهای دیگری برخوردار است. از جمله مرکز وحدت و یکپارچگی، زعامت معنوی و سیاسی، اساس و پایه فعالیت بشریت، هسته مرکزی نظم اجتماعی، مشروعیت بیعت مردمی، اسوه فردی و جمعی. همچنین، رهبری و امامت در نظام جهانی اسلام، محور و قطب ایدئولوژیک به شمار می رود؛ همان گونه که علی ـ علیه السلام ـ فرمود:
«اَما وَاللّهِ لَقَد تَقَمَّصَها ابْنُ اَبی قُحافَةَ وَ اِنَّهُ لَیَعْلَمُ اَنَّ مَحَلّی مِنْها مَحَلُّ الْقُطبِ مِنَ الرَّحی، یَنْحَدِرُ عَنّی السَّیْلُ، و لا یَرْقی اِلَیَّ الطَّیْرُ.»(46)
«آگاه باشید، به خدا سوگند که فلان (ابابکر) خلافت را چون جامه ای بر تن کرد، و قطعاً می دانست که جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی آنان چونان محور است نسبت به آسیاب.»
امت واحده: انسانها در نظام جهانی اسلام، در دوران بلوغ و شکوفایی عقلی و معنوی قرار دارند، و به مرحله والای تعالی رسیده اند، و بالفعل از ارزشهای واقعی انسانی برخوردارند. جامعه جهانی اسلامی، جامعه ای همگون و متکامل است، و در آن، استعدادها و ارزشهای انسانی شکوفا می گردد. نیازهای اساسی فطری برآورده می شود، از همه ابزارها برای تحقق صلح و عدالت بهره می گیرند؛ و به این دلایل است که خداوند در قرآن می فرماید:
«وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ»(47)
«و این امت شما امت واحدی است؛ و من پروردگار شما هستم؛ پس از مخالفت فرمان من بپرهیزید.»
قانون یگانه: حدیث ثقلین، گویای آن است که راز دست یابی به سعادت دنیوی و اخروی، پیروی و اقتدا به قانون خوب (= کتاب الله) و مجری خوب (= اهل البیت) است. اگرچه، جامعه بشری از نقصان قانون رنج برده، رنجِ فقدان مجریان صالح، همواره عمیق تر بوده است. در تهیه قانونی که در جامعه جهانی اسلام حاکمیت می یابد، عقل که قادر به ترسیم حدود و تعیین همه جانبه مسائل انسان نیست، دخالتی ندارد. این قانون، قانون شرع است که خداوند آگاه به همه نیازهای انسان، آن را نازل کرده است. از این رو همه جانبه بوده و کاملاً با فطرت انسانها سازگار است. در دوره تحقق حکومت جهانی اسلام، قانون تمام و کمال (= کامل) اسلام یا در حقیقت، سیستم حقوقی اسلام به اجرا در می آید که همه در برابر آن یکسان اند، و برای هر شخصی به اندازه توان و استعداد، حقوق و وظایفی تعیین شده است.
تحقق ایده جهانی شدن اسلام و قوام آن بر پایه مبانی فکری و فلسفی، منوط به
ارکان و ساختاری مناسب است.
ویژگیهای حکومت جهانی موعود اسلامی: ویژگیهای نظام جهانی اسلام یا مختصات جهانی شدن اسلامی، با هیچ نظام دیگر مقایسه نمی پذیرد. در این نظام، جهانی بر پایه معنویت، عقلانیت، انسانیت، عدالت، امنیت، و … شکل می گیرد، و از این رو، جامعه ای است کامل و متعالی.(48) اینک برخی از این ویژگیها را مرور می کنیم:
عدالت گستری: عدالت در نظام جهانی اسلام، فراگیر، گسترده و عمیق است. به این سبب، جهانی شدن اسلامی به تاریخ سراسر ظلم و جورِ جهان پایان می دهد؛ به ریشه کنی ستمها و تبعیضها از جامعه بشری می پردازد و یک نظام اجتماعی بر پایه مساوات و برابری مستقر می کند. احادیث بسیاری به این موضوع (= عدالت در جامعه جهانی اسلام) پرداخته اند. از جمله، ابو سعید خدری ـ از محدثین اهل سنت ـ از پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ نقل می کند:
«… شما را به ظهور مهدی ـ علیه السلام ـ بشارت می دهم که زمین را پُر از عدالت می کند، همان گونه که از جور و ستم پر شده است، ساکنان آسمانها و زمین از او راضی می شوند و اموال و ثروتها را به طور صحیح تقسیم می کند. کسی پرسید: معنای تقسیم صحیح ثروت چیست؟ فرمود: به طور مساوی در میان مردم، سپس فرمود: و دلهای پیروان محمد را از بی نیازی پر می کند و عدالتش همه را فرا می گیرد.»(49)
علی عقبه از پدرش چنین نقل می کند:
«هنگامی که قائم قیام کند، براساس عدالت حکم می کند، و ظلم و جور در دوران او برچیده می شود، و راهها در پرتو وجودش امن و امان می گردد، و زمین برکاتش را خارج می سازد، و هر حقی به صاحبش می رسد … و کسی موردی را برای انفاق و صدقه و کمک مالی نمی یابد، زیرا همه مؤمنان بی نیاز و غنی خواهند شد.»(50)
و در روایتی دیگر آمده است:
«یَمْلاءُ اللّهُ بِهِ الاَْرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً.»(51)
«خداوند به وسیله او (حضرت مهدی) زمین را پر از عدل و داد می کند، پس از آن که از جور و ستم پر شده باشد.»
توسعه یافتگی: اطلاعات و صنعت در دوره حکومت جهانی امام عصر ـ علیه السلام ـ به آخرین درجه تکامل خود می رسد. در این دوران، هم توسعه علمی و هم توسعه اقتصادی به صورت همه جانبه اتفاق می افتد. از این رو، تمام علوم برای دست یابی به حداکثر پیشرفت و تولیدات به کار می افتد. احادیثی بر این موضوع اشاره دارند.
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
«علم و دانش بیست و هفت حرف (بیست و هفت شعبه و شاخه) است، تمام آنچه پیامبران الهی برای مردم آورده اند، دو حرف بیش نبود و مردم تاکنون جز آن دو حرف را نشناخته اند؛ اما هنگامی که قائم ما قیام کند بیست و پنج حرف (شعبه و شاخه علم) دیگر را در میان مردم آشکار و منتشر می سازد، و این دو حرف موجود را هم به آن ضمیمه می کند تا بیست و هفت حرف کامل شود.»(52)
در حدیثی دیگر آمده است:
«حکومت او، شرق و غرب جهان را فراخواهد گرفت و گنجینه های زمین برای او ظاهر می شود و در سراسر جهان جای ویرانی باقی نخواهد ماند مگر آن که آن را آباد خواهد ساخت.»(53)
امام باقر ـ علیه السلام ـ نیز فرمود:
«هنگامی که قائم ما قیام کند دستش را بر سر بندگان گذارد و خردهای آنان را گرد آورد و رشدشان را تکمیل گرداند.»(54)
معنویت جویی: معنویت در حکومت جهانی امام زمان ـ علیه السلام ـ در حد اعلی است. در روایتی آمده است:
«رجالٌ لا ینامونَ اللَّیلَ لَهُمْ دَوِیٌّ فی صلاتِهِمْ کدوِیِّ النَّحْلِ یَبیتونَ قِیاماً عَلی أطرافِهِمْ.»(55)
«مردانی که شبها نمی خوابند، در نمازشان مانند صدای زنبوران عسل در کندو زمزمه و تضرع می کنند، شب را با نگهبانی دادن پیرامون خود به صبح می رسانند.»
صلح و آرامش: در یک حکومت ایده آل، امنیت شرط توسعه و لازمه پرداختن به معنویت است.
در حدیث می خوانیم:
«حَتّی تَمْشی الْمَرْأَةُ بَیْنَ العِراقِ اِلی الشّامِ لا تَضَعُ قدمَیْها اِلاّ عَلَی النَّباتَ وَ عَلی رأسِها زینَتُها لا یُهیجُها سَبُعٌ وَ لا تَخافُهُ.»(56)
«(راهها امن می شود چندان که) زن از عراق تا شام برود و پای خود را جز بر روی گیاه نگذارد. جواهراتش را بر سرش بگذارد، هیچ درنده ای او را به ترس نیفکند و او نیز از هیچ درنده ای نترسد.»
رضایت مندی: حکومت جهانی اسلام، «یرضی بخلافته السماوات و الارض» است؛ یعنی آسمان و زمین، توأمان اظهار رضایت و خشنودی می کنند، و حکومتی است که «سماواتیان از آن خوش می دارند و آن را دوست دارند، حکومتی که نتیجه و برکات آن برای همه، حتی مردگان، فرج و گشایش است.»(57)
نعمت و برکت: خدا به واسطه صالحانی که حکومت جهانی را در دست دارند، برکت را به آنان ارزانی می کند.
در حدیث می خوانیم:
«یَتَمَسَّحونَ بِسَرْجِ الإِمامِ یَطلُبونَ بذلک البَرَکَةَ.»(58)
«به زین اسب امام دست می سایند تا برکت یابند.»
فرمان برداری: اطاعت از امام زمان ـ علیه السلام ـ در حکومت جهانی اش، خالص و کامل است.
در حدیث آمده است:
«با جانشان امام را در جنگها یاری می کنند و هر دستوری بدیشان بدهد، انجامش می دهند.»(59)
ابزارهای شکل دهی به حکومت جهانی اسلامی: نظام جهانی اسلام، برای تحقق خویش، نخست به اصل دعوت و هدایت عمومی و سپس در مواجهه با انسانهای لجوج به جهاد فی سبیل الله متکی است.
1ـ اصل دعوت (امر به معروف و نهی از منکر): قرآن در این باره می فرماید:
«ما اَرْسَلناکَ اِلاّ کافَّةً للنّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً»(60)
«ما تو را جز برای بشارت و بیم دادن همه مردم نفرستادیم.»
و نیز اضافه می کند:
«قُلْ یا اَیُّهَا النّاسُ اِنِّی رسُولُ اللّهِ اِلَیْکُمْ جَمیعاً»(61)
«بگو: ای مردم من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم.»
همچنین، پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ رسالت خود را دعوت و هدایت تمامی مردم دانست و فرمود:
«… فَاِنّی رَسُولُ اللّه الی النّاسِ کافَّةً لاُنْذِرَ من کانَ حیّاً وَ یَحِقَّ القولُ علی الکافرین.»(62)
«من پیامبر خدا برای تمامی بشریت هستم، وظیفه دارم زنده ها را انذار و هشدار دهم و فرمان عذاب بر کافران مسلم گردد.»
دعوت و هدایت اسلامی بر پایه صلح و دوستی قرار دارد؛ زیرا همان گونه که راغب اصفهانی در مفردات می نویسد:
«الصُّلْحُ تَخْتَصُّ بازالَةِ النِّفارِ بَیْنَ النّاسِ.»
«صلح به زدودن کدورت از میان مردم اختصاص دارد و به زدودن آن کمک می کند.»
خداوند سبحان هم به پیامبر دستور می دهد که چنانچه دشمن تو از در مسالمت وارد شد، تو نیز با آن موافقت کن:
«وَ اِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها»(63)
«اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآی.»
2ـ اصل جهاد و جنگ عادلانه: اگر دعوت اسلامی مؤثر نیفتاد، و انسانهای لجوج به مقابله با اسلام برخاستند، و یا کسانی که دعوت را پذیرفتند، با خطر مواجه شوند، آن گاه اسلام بر جهاد و یا دفاع تأکید می ورزد.
به آیاتی در این باره توجه کنید:
1ـ «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْوایهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ»(64)
«ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن، و بر آنها سخت بگیر! جایگاهشان جهنم است؛ و چه بد سرنوشتی دارند!»
2ـ «وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ»(65)
«و در راه خدا، با کسانی که با شما می جنگند، نبرد کنید! و از حد تجاوز نکنید، که خدا تعدی کنندگان را دوست نمی دارد!»
3ـ «وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ من القَتْلِ وَ لا تُقتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الحرامِ حَتّی یَقتلوکُمْ فیهِ فَإِن قتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذلِکَ جَزاءُ الْکافِرینَ»(66)
«و آنها [= بت پرستانی که از هیچ گونه جنایتی ابا ندارند] را هر کجا یافتید به قتل برسانید! و از آنجا که شما را بیرون کردند آنها را بیرون کنید! و فتنه (و بت پرستی) از کشتار هم بدتر است! و با آنها، در نزد مسجدالحرام (در منطقه حرم)، جنگ نکنید! مگر اینکه در آنجا با شما بجنگند. پس اگر (در آنجا) با شما پیکار کردند، آنها را به قتل برسانید. چنین است جزای کافران!»
عدالت در نظام جهانی اسلام، فراگیر، گسترده و عمیق است. به این سبب،
جهانی شدن اسلامی به تاریخ سراسر ظلم و جور جهان پایان می دهد؛ به ریشه کنی ستمها و تبعیضها از جامعه بشری می پردازد و یک نظام اجتماعی بر پایه مساوات و برابری مستقر می کند.
پایان
1- سخنرانی دکتر سید محمدکاظم سجادی در مرکز مطالعات عالی بین المللی، تحت عنوان مخاطرات و فرصتهای جهانی شدن، روزنامه ایران، 18، 19 و 20 خرداد 1381.
2- همان.
3- همان.
4- گفت و گو با پروفسور مولانا و دکتر عاملی، بررسی ابعاد فرهنگی سیاسی جهانی شدن و پیامدهای آن، مجله معرفت، شماره 55، تیر 1381، ص 10.
5- میزگرد بررسی آثار جهانی شدن بر گزینه های استراتژیک ایران، مجله راهبرد، زمستان 1379، ص 245.
6- همان، ص 246.
7- همان، ص 241.
8- بررسی ابعاد فرهنگی و سیاسی جهانی شدن و پیامدهای آن در گفت و گو با پروفسور مولانا و دکتر عاملی، همان.
9- http: // W W W . etehade Fedaian . org / Kar 96 / 526 . htm
10- همان.
11- جهانی شدن جدید سرمایه داری و جهان سوم، دیوید هاروی، ترجمه وحید کیوان، تهران، نشر توسعه، 1376، ص 105.
12- همان.
13- همان.
14- جهانی شدن با کدام هدف؟، پل سوئیزی و دیگران، ترجمه ناصر زرافشان، تهران، آگاه، 1380، ص 64 ـ 70.
15- جامعه شناسی سیاسی معاصر، جهانی شدن، سیاست، قدرت، نش کیت، ترجمه محمدتقی دل فروز، با مقدمه حسین بشیریه، تهران، انتشارات کویر، 1380، ص 100 ـ 110.
16- برخورد تمدنها و بازسازی نظم جهانی، ساموئل پی هانتینگتون، ترجمه محمدعلی رفیعی، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1378، ص 485 ـ 501.
17- روزنامه جام جم (7 مهر 1381)، ص 8.
18- دیپلماسی، هنری کیسینجر، ترجمه فاطمه سلطانی یکتا و علیرضا امینی، ج 2، تهران، انتشارات اطلاعات، 1379، ص 568 ـ 614.
19- دین و جهانی شدن، بریان، وایت و ریچارد، لیتل و میشل اسمیت، ترجمه منیژه جلالی، روزنامه همشهری، 20 فروردین 1381، ص 6.
20- برخورد تمدنها و بازسازی نظم جهانی، ساموئل پی هانتینگتون، ترجمه محمدعلی رفیعی، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1378.
21- پایان نظم، فرانسیس فوکویاما، ترجمه غلام عباس توسلی، تهران، جهان امروز، 1379، ص 14 ـ 34.
22- جهانی شدن جهان اسلام و سیاستهای جهانی، حسام الدین واعظ (استاد دانشگاه لیدز انگلستان)، منبع: اینترنت.
23- سوره قصص (28) آیه 6 و 5.
24- گفتمان مهدویت (سخنرانیهای گفتمان اول و دوم)، جمعی از سخنرانان، مؤسسه فرهنگ و انتظار، 1380، ص 32.
25- سوره حجر (15) آیه 36 ـ 38.
26- گفتمان مهدویت، همان، ص 72.
27- سوره توبه (9) آیه 33.
28- تفسیر نور الثقلین، الشیخ العروسی الحویزی، ج 3، قم، علمیه، بی تا، ص 507.
29- سوره انبیاء (21) آیه 105.
30- گفتمان مهدویت، همان، ص 104 و 37.
31- سوره نور (24) آیه 55.
32- گفتمان مهدویت، همان، ص 38.
33- گفتمان مهدویت، همان، ص 78.
34- گفتمان مهدویت، همان، ص 89.
35- گفتمان مهدویت، همان، ص 90.
36- گفتمان مهدویت، همان، ص 91.
37- گفتمان مهدویت، همان، ص 92.
38- سوره صافات (37) آیه 34.
39- سوره بقره (2) آیه 163.
40- سوره نحل (16) آیه 2.
41- سوره روم (30) آیه 30.
42- سوره مؤمنون (23) آیه 115.
43- دنیای اسلام، جهانی سازی و سده بیست و یکم، ماهاتیر محمد، روزنامه همشهری، 2 آبان 1381، ص 8.
44- نهج البلاغه، خطبه اول.
45- ترجمه این عبارت نهج البلاغه و عبارتهای دیگر، از ترجمه محمد مهدی فولادوند انتخاب شده است.
46- نهج البلاغه، خطبه 3.
47- سوره مؤمنون (23) آیه 52.
48- اندیشه اسلامی و مقوله جهانی شدن، زکی المیلاد، ترجمه مجتبی عطارزاده، روزنامه آفتاب یزد، 14 آذر 1379، ص 8.
49- نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، الشیخ الشبلنجی، بیروت، الدار العالیه، 1405.
50- منتخب الاثر، لطف الله صافی گلپایگانی، تهران، مکتبة الصدر، بی تا.
51- اعلام الوری، ابوعلی فضل بن حسن طبرسی.
52- بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج 52، بیروت، مؤسسه وفا، 1304.
53- اسعاف الراغبین، باب دوم، ص 140 و 141.
54- بحارالانوار، همان، ص 328.
55- همان، ص 307.
56- منتخب الاثر، همان، ص 474.
57- میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، ج 1، ص 187.
58- همان.
59- همان.
60- سوره سبأ (34) آیه 28.
61- سوره اعراف (7) آیه 158.
62- مکاتیب الرسول، علی احمدی میانجی، بیروت، دارالمهاجر، بی تا، ص 90.
63- سوره انفال (8) آیه 61.
64- سوره توبه (9) آیه 73.
65- سوره بقره (2) آیه 19.
66- همان، آیه 191.